شعر زیر سروده محمد گرجی، یکی از شاعران اناری است.
صیاد آهو را به دام انداخته بود
در بیابان نزد خود میخواند این سرود
امروز آهو را کشتار میکنم
سور و ساتی در خانه قطار میکنم
ناگهان دید مردی با متین و با وقار
نزد صیاد آمد آهو زد کنار
صیاد گفتا کیستی ای قامت بلند
با این چهره گشاده ابرو کمند
گفت من رضاهستم ثامنالحجج
فقیران و ضعیفان را هستم حج
آهو زد نوای طرب و نوای کوس
گفت ای رضا ای پادشه توس
من دو فرزند دارم در این بیشه
حال هستم در بند صیاد بدپیشه
چارهام را چارهای ساز ای رئوف
رهایم کن ز چنگ صیاد مخوف
باضمانت شما امروز ساز گردم
فرزندان خود را شیر دهم و باز گردم
آنگاه امام رو کرد به صیاد
گفت این آهو را امروز بکن آزاد
این آهو را من ضمانت میکنم
خویشتن نزد تو امانت میکنم
صیاد گفتا حالم را خراب مکن
آرزویم بر باد حباب مکن
آهوی وحشی باز نگردد ای رفیق
هر دو این را میدانیم بس دقیق
آنگاه فرمود هشتمین امام
امروز نزدتو من هستم غلام
غلام تو میگردم تا ابد
گر که آهو باز نگردد
با این شرایط آهو آزاد گشت
رها در صحرا و کوه و دشت
آهو رفت همه جا دوان دوان
تا که رسید نزد فرزندان
گفت ای فرزندان عزیز
امروز بودم در تعقیب و گریز
اکنون امام رئوف مرا ضامن گشته است
او غلام صیاد کاهن گشته است
زود شیر بنوشید تا که باز گردم
حال آن بزرگوار را ساز گردم
هر دو فرزند گفتند یک صدا
با تو می آییم نزد امام رضا
حرکت کردند فرزندان همره مادر
زکوه و دره و دشت کردند گذر
صیاد به امام چنین خطاب کرد
دیدی آهو شما را در عذاب کرد
آنگاه امام دست خود را دراز کرد
وانگه دو انگشت خویش را باز کرد
تماشا کن تو از یسار و یمین
آهو با دو فرزندش را خوب ببین
دارند شتابان به سوی ما میآیند
از بحر آزادی رضا میآیند
آهو آمد با دو فرزند نزد صیاد
گفت آقایم مولایم را بکن آزاد
صیاد گفتا کیستی که این چنینی
باکدام علم آگاه ز یسار و یمینی
گفت من علی ابن موسی امام شیعیان
حلال مشکلات تمام شیعیان
آنگاه صیاد نزد امام رضای مهربان
کلمات شهادتین کرد بر زبان
غلام امام رضاگشت تا ابد
تا آخر عمر او را رها نکرد