شعر زیر سروده «حمیدرضا عسکری» یکی از شاعران اناری است.
آه از این بخت بد و تقدیر نافرجام ما
زندگی زهر است و هر دم میرود در کام ما
ای خدا درد دلم را هیچکس درمان نکرد
زان که میسوزاند آتش قلب پر اعلام ما
یک نفر با تیشهای از کینه پشتم را شکست
ای خدا روزی بیفتد دشمنم در دام ما
من نمیدانم گناهم چیست یارب مانده ام
از چه جغد شوم میشیند به روی بام ما
اینهمه رنج و مشقت را تحمل میکنم
تا فلک روی آورد بر این خیال خام ما
از خدا هر لحظه میخواهم رسد فریاد رس
تا که شاید او بگرید بر دل ناکام ما
ما از این بیراهه رفتیم و تلف شد عمرمان
گو نلغزد پای یاران در مسیر گام ما
زندگی از بخت بد یک لحظه با ما یار نیست
زان که پر میسازد از زهرش تمام جام ما
سینهام آتش گرفت و درد دلها را سرود
تا که شاید مرهمی گردد بر این احوال ما
من قلم بر دست گیرم تا بگویم راز عشق
تا که روزی زنده گرداند شاید نام ما
این همه رنجی که گفتم حاصل تقدیر بود
درد دلهایی که در دل دارم از ایام ما
زندگی را یک نفس ارزش ندارد دوستان
تا که غم بر دل نشیند از غم برجام ما
غصهها را یک به یک تبدیل بر شادی کنید
زان که پایان میرسد این عمر نافرجام ما