ماجرای فیشهای حقوقی با رقمهای بالا مدتی است که بحثبرانگیز شده است. مطلب زیر در واکنش به این ماجرا در شبکههای اجتماعی منتشر شده است:
دزدی گله گوسفندی را شبانه از آغل دزدید و گله را با صدای زنگولههایش از ده بیرون برد اما صاحب گله از خواب بیدار نشد و حتی سگ گله هم خودش را به خواب زد و واق واق نکرد …
دزد بدون هیچ دردسری گله را از ده دورکرد ولی از سکوت ده مشکوک شد. دزد با خود فکر کرد حتماً برایم تله گذاشتهاند و شاید صاحب گله بر سـر گـردنه جلوی مرا بگیرد پس بهتر است رد گم کنم و در اینجا بود که دزد فکری به ذهنش رسید.
او گله را به مسیری هدایت کرد که صاحب گله فکرش را هم نمیکرد اما برای رد گم کردن صاحب گله چند گوسفند را هم به سوی دیگری راند.
دیری نپایید که صاحب گله و سگش از خواب ناز و خستگی روز قبل بیدار شدند و به دنبال گله راه افتادند و پس از مدتی جستجو به جز چند گوسفند چیزی نیافتند. صاحب گله نامید و خسته و از اینکه چند گوسفند برایش باقی مانده است شکر گویان به ده بازگشت …!
این روزها بعضیها چنان از فیشهای حقوقی حرف میزنند که گویی هیچ اتفاق بزرگتری نیفتاده است، پروندههای مختلف اختلاسهای پیدا و پنهان به کلی فراموش شده و جایشان را به فیشهای حقوقی دادهاند …!
هر چند باید با تصویب قانون جلوی حقوقهای بالا را گرفت اما همه میدانند هیچ حقوقی بدون مجوز و مصوبه پرداخت نمیگردد و صدور فیش حقوقی بخش نهایی یک فرآیند اداری مالی است که از همه فیلترهای قانونی گذشته است. آیا رئیس یک بانک یا شرکت خود حقوق خود را تعیین میکند یا قانون به او این اجازه را داده است؟ مشخص است که قوانین چنین اجازهای را داده و باید این قوانین اصلاح گردد.
این حقوقها از سالهای قبل هم بوده اما در حال حاضر برای رد گم کنی، ماجرای آن فاش شده است.
به نظر شما قصه فیشهای حقوقی برای گمراه کردن افکار عمومی از اختلاسهای بزرگ دولت سابق نیست؟