• امروز : یکشنبه - ۲۳ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 12 May - 2024

قصه‌خوانی کودک اناری

  • 13 بهمن 1394 - 23:04
قصه‌خوانی کودک اناری

هانیه‌السادات، کودک دو سال و ۹ ماهه اناری در فایل ویدئویی زیر قصه‌خوانی می‌کند.

این قصه از کتاب “قصه‌های مهتاب” انتخاب شده است.

نام قصه‌ای که این کودک اناری می‌خواند، «دمم بدوز» است که از این کتاب انتخاب شده است.

+ دانلود فیلم قصه‌خوانی هانیه‌السادات

IMG-20160202-WA0038

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود، زیرگنبد کبود، موش کوچولو با مامانش زندگی میکرد. یک روز موش کوچولو بی اجازه ی مامانش از خونه بیرون رفت.

رفت و رفت به یک زیرزمین پر از خوراکی رسید تا آمد از خوراکی ها بخورد، دمش لای تله موش گیر کرد و کنده شد. موش کوچولو، دمش را برداشت و با گریه پیش مامانش رفت و گفت مامان، مامان جان، بیا خیلی زود، دمم را بدوز.

مامان موشه که از دست موش کوچولو عصبانی بود گفت «تو حرفم را گوش نکردی و بی اجازه بیرون رفتی، من با تو قهرم و دمت را نمی دوزم.

موش کوچولو با خجالت دمش را برداشت و رفت تا به خانه ی خاله پینه دوز رسید. در زد و گفت: خاله پینه دوز، خیلی زود دمم را بدوز

خاله پینه دوز نخ و سوزن آورد، ولی تا آمد دم موش کوچولو را بدوزد گفت: چرا مامانت دمت را ندوخته

موش کوچولو گفت: چون من بدون اجازه ی مامانم از خونه رفتم بیرون اونم دمم را ندوخته. خاله پینه دوز گفت: منم دمت را نمی دوزم. موش کوچولو با ناراحتی دمش را برداشت و رفت خانه ی خاله سوسکه، در زد و گفت خاله سوسکه، خیلی زود، دمم را بدوز، خاله سوسکه گفت چرا مامانت ندوخته، موش کوچولو گفت آخه من بی اجازه ی مامانم از خونه رفتم بیرون، دمم کنده شد. مامانم با من قهر کرده و دمم را ندوخته خاله سوسکه گفت: منم دمت را نمی دوزم. بعد موش کوچولو به خانه ی هر کدام از همسایه ها که رفت، وقتی فهمیدند بدون اجازه ی مامانش از خونه رفته بیرون و دمش کنده شده، دمش را ندوختند.

تا بالاخره یکی از همسایه ها بهش گفت: موش کوچولو، باید بروی از مامانت معذرت خواهی کنی و قول بدهی که دیگه بدون اجازه ی او از خانه بیرون نروی و بعد به مامانت بگویی که دمت را بدوزد. موش کوچولو قبول کرد و همراه با خاله پینه دوز و خاله سوسکه رفتند خونه پیش مامان موشه، خاله سوسکه و خاله پینه دوز به مامان موش گفتند که به خاطر ما موش کوچولو را ببخشید! او قول می دهد از این به بعد، بی اجازه بیرون نرود مامان موشه هم قبول کرد.

موش کوچولو هم دست مامانش را بوسید و گفت: ببخشید که شما را ناراحت کردم. مامان موشه هم او را بوسید و همه چیز با شادی و خوشی تمام شد.

به امید فرداهایی بهتر با انسانهایی اندیشمندتر

در باب اینکه چگونه کودکان خویش را به مطالعه علاقمند کنیم؟

کتابخوانی باید از قشر کودک شروع شود و از ریشه به ساقه و برگ و سپس میوه رسید.

بر خود لازم دانستم در این زمینه به معرفی یک کتاب هم از  افسانه شعبان نژاد و مرجان کشاورزی با نام (بهترین جای دنیا و بیست داستان دیگر) بپردازم.

این کتاب دارای ۱۳۲ صفحه و از انتشارات محراب قلم می باشد.

سال انتشار آن ۱۳۹۰ است.

ثبت دیدگاه