• امروز : پنج شنبه - ۲۰ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 9 May - 2024

یادداشتی از حسین صادقی؛ کجای شعور محرمم؟

  • 25 مهر 1394 - 22:48
یادداشتی از حسین صادقی؛ کجای شعور محرمم؟

محرم و پیراهن سیاه و غوغای طبل و هیات و زنجیر، محرم و مسجد و نوحه و روضه و سیل اشک و من در میان این همه شور مانده‌ام، کجای شعورم؟ کجای معرفت کجای محرم؟

وقتی نفهمیدم چرا حسین حج را نیمه کاره‌‌ رها کرده، عزم کوفه می‌کند در ابتدای شعور محرمم.

وقتی حتی با شنیدن خبر شهادت مسلم قصد برگشت نمی‌کند و من نمی‌فهمم چرا، در ابتدای شعورم.

وقتی خون گلوی اصغرش را به آسمان پرتاب می‌کند و من می‌گریم در اندوه این صحنه بی‌آنکه بدانم چرا حسین چنین کرد، یعنی در ابتدای شعور محرمم.

وقتی با یزید بیعت نمی‌کند و جان خود و اولاد و اصحابش را پای عقیده‌اش می‌گذارد و نمی‌فهمم چرا، در ابتدای شعورم.

من در زیر لباس عزای حسین در ابتدایی‌ترین نقطه شعور حسینی‌ام. اگر عظمت حسینیه محله‌ام برای فخر فروشی به هیات دیگری باشد یعنی در ابتدای شعور محرمیم.

اگر صبح عاشورا بهترین شکل و شمایل را به موی و رویم می‌دهم و آرزویم این نباشد که که حسین مرا ببیند که مهدی مرا ببیند یعنی در ابتدای شعور محرمم.

وقتی عزاداری صبح وصل شود به ناهار حسینی، وصل شود به هیات عصر، وصل شود به شام غریبان و بعد خواب و بعد صبح و این وسط نمازم گم شود، یعنی در ابتدای شعور حسینی‌ام.

اگر ظهر عاشورا به جای غوغای طبل و شیپور و زنجیر صدای تکبیر نماز میدان دار نباشد یعنی در ابتدای شعور محرمیم.

وقتی منکرات مذهبم و معروفات عقیده‌ام در زیر سیاهی لباس عزایم گم شود یعنی در ابتدای شعور محرمم.

اگر در ظهر عاشورا و ظهرهای دیگر کسی یا اندیشه‌ای سپر نشود تا نماز اول وقتم در زیر باران تیر و سرنیزه‌های ظواهر و غفلت اقامه شود یعنی در ابتدای شعور محرمم.

و اگر دلی را شکستم، دستی را نگرفتم، بنده‌ای را قضاوت کردم، حقی را پایمال کردم یعنی در ابتدای شعور محرمم.

خدا کند در کنار عظمت دستگاه عزای حسین شاگرد خوب و با معرفت مکتبش هم باشم.
حسین صادقی

ثبت دیدگاه