شعر زیر سروده افسانه هادیزاده، شاعری اناری است.
زندگی قطره اشکی ست که ز شمع افتاده
وحشت صید اسیری که به دام افتاده
زندگی شادی آن شاپرک تازه ز تار بگریخته
رقص آن قاصدکی که دست باد افتاده
زندگی خاطر امنیست که مادر،دارد
و همان پینه و زخمی که به دستان پدر افتاده
زندگی ناز همان غنچه نورسته به باغ
بی قراریه هزاری که گذارش پی گل افتاده
زندگی بخشش آن شبنم هنگام سحر
شایدم دلهره پیچک سبزی که به دار افتاده
زندگی شادی و غم دارد و هر کس داند
تا نگوییم که چرا قرعه بد روزی ما افتاده
زندگی سر به سرش بود نه اجباری ماست
گله بس کن که فال امروز به نام من و تو افتاده