مرتضی بانک ،معاون کلسرپرست نهاد ریاست جمهوری است. ایشان از اعضای موثر حلقه نخست یاران دکتر حسن روحانی در قبل از انتخابات بوده و بارها وفاداری خود را به آرمان های دولت وروش و منش اعتدال نشان داده است. بانک، کارشناس امور بازرگانی، گردشگری و صنعت، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه و معاون کل سرپرست نهاد ریاست جمهوری است. او همچنین، معاون پژوهشکده و معاون دفتر و مشاور مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور رئیس جمهور است که در دولت سازندگی، استاندار کرمان و معاون اداری مالی وزارت امور خارجه بوده است. او اکنون بسیار فعال است و انتقاد دارد از تغییراتی که بدون هیچ ضابطهای در دولت قبل انجام شده و امروز کسی پاسخگوی آن نیست. مرتضی بانک همچنین حضور افرادی مازاد بر نیاز دستگاهها که طی فعالیت دولت قبل استخدام شده اند را مشکلی دیگر بر می شمارد.
وی در انتقاد از عملکرد دولت احمدینژاد گفت: آقایان یک رقم۱۶ میلیارد تومان تصویب کردند قبل از دولت جدید برای دانشگاه ایرانیان که خلاف قانون است، بعد در همین راستا رقمی حدود ۹ میلیارد و سیصد میلیون تومان، باز کمک کردند به یک «انجیاو» که همه اعضای آن نزدیکان دولت قبل بودند و بهرغم اینکه باید این پول را برگردانند وما به آنها اعلام کردیم ولی هیچ جوابی تا امروز ندادند که این پول را برگردانند. همین الان تعداد زیادی ماشین، در اختیار دولت قبلی است.
مرتضی بانک در گفت و گو با «آرمان» مرتضی بانک به توضیح این موضوعات و چالش های دولت یازدهم می پردازد که متن آن در ادامه آمده است:
در حال حاضر جایگزین آقای حمید بقایی در نهاد ریاست جمهوری هستید؟
خیر،جایگرین ایشان، آقای محمد نهاوندیان هستند.
پس در نهاد چه مسئولیتی را به عهده دارید؟
ساختار جدیدی که تحویل گرفتم به عنوان معاون کل نهاد ریاست جمهوری است که اگر بخواهم راحت تر عنوان کنم، جانشین تامالاختیار سرپرست نهاد که مسئولیت آن بر عهده آقای دکتر نهاوندیان است را به عهده دارم. جا دارد این نکته را اشاره کنم که روابط اداری و ساختار سازمانی و تشکیلاتی که در کشور شکل گرفته، طی دوره نسبتا بلندی یعنی از دوره ریاست جمهوری حضرت آیتالله خامنهای مقام معظم رهبری، تا دولت آقای خاتمی در چارچوب و روال عادی خودش اداره میشد، یعنی یک ساختار،مقررات و فعالیتهای شناخته شده بود که دولت در آن مجموعه فعالیت های و برنامه های خود را اجرا می کرد.
این مقررات در دولت آقای احمدی نژاد هم ادامه داشت؟
دولت آقای احمدینژاد بسیاری از این ساختارها را رعایت نمی کرد و بدون اینکه روابط یا مقررات مناسبی به جای آنها پیشبینی شود، بسیاری از روابط و مقررات هم تغییر پیدا کرده بود. بسیاری از رویهها تقریبا در سیستم اداری معمول شده بودند که این رویهها در دولت قبل تغییر پیدا کرد و جایگزین مناسبی برای آنها پیشبینی نشده بود. این ساختارها، تغییر در ساختارها، قوانین و مقررات خودش است که عامل مهمی در این است که سیستم اداری در حالت مناسب خودش اداره نمیشود و دچار یک نوع بهمریختگی می شود، طبیعتا برای اینکه این بهمریختگی و ناهماهنگی را به حالت اولش برگردانیم و یک کار بسیار زمانبر و زحمت زیادی می طلبد؛ به عنوان مثلا ساختار سازمان مدیریت در یک روند ۳۰ ساله شکل گرفته بود و در دولتهای مختلف به اشکال مختلف اداره می شد،
سازمان اداره اداری استخدامی و سازمان مدیریت هر کدام جدا از هم بود، سازمان امور اداری و سازمان مدیریت بود که آن زمان به آن، سازمان اداره و برنامه بودجه میگفتند اما کلیه فعالیتهای اداری و استخدامی به صورت برنامه در سازمان اداره و استخدامی تدارک، پیشبینی و پشتیبانی و به دستگاهها ارائه میشد و دستگاهها هم میدانستند اگر مشکل و سوالی دارند یا مقرراتی لازم دارند، باید به این سازمان مراجعه کنند. کارشناسان باتجربه میتوانستند در این چارچوب پاسخ نیازهای دستگاههای مختلف را به خوبی بدهند. سازمان برنامه و بودجه در بخش برنامهریزی و بودجه همه فعالیتهایش را تدارک دیده بود و همه میتوانستند به راحتی با ارتباط با این سازمان فعالیتها را دنبال کنند.
نقشی که سازمان مدیریت یا سازمان برنامه و بودجه سابق در نظم عموم و سازماندهی فعالیتهای عمرانی و بودجهای کشور داشت، یک نقش بسیار ویژه و ارزندهای بود و اگرچه نقایص و مشکلاتی داشت اما آن مشکلات باید رفع و حل میشد. در یک روند ۳۰ ساله بسیاری از مشکلات مرحله به مرحله حل شده بود، اما در نهاد خودش، کشور را به صورت منظم ، با حساب و تدبیر و با توجه به آیندهگری و برنامههای گذشته و آینده اداره میکرد و دستگاهها هم با مراجعه به سازمان برنامه و بودجه میتوانستند وظایف خودشان را تطبیق بدهند. بودجهها مناسب دیده میشد اما فراتر از نیازهای دستگاهها نبود و توزیع نسبتا مناسبی صورت میگرفت.
در زمان آقای سید محمد خاتمی سازمان امور اداری و استخدامی و سازمان برنامه با هم ادغام شد و سازمانی بهنام سازمان مدیریت و برنامهریزی بوجود آمد، بخشهای اداری استخدامی با بخشی از بخشهای برنامهای و بودجهای تقریبا هماهنگی داشت،منتهی همان ساختار ولی به شکل جدید فعالیت میکرد؛ اما در دوره آقای احمدینژاد با یک تصمیم این سازمان کلاً منحل میشود و بسیاری از کارشناسان آن در بخشهای مختلف پراکنده شدند که حاصل این و بی توجهی دولت قبل، دو معاونت بوجود می آید، معاونت ریاست جمهوری ،توسعه انسانی و معاونت امور برنامهریزی و بودجه که این دو معاونت بدون استفاده از سوابق گذشته برنامهریزی، شروع به فعالیت میکنند حتی این معاونت در بخش مسائل استخدامی و اداری تصمیم گیری میکند که ماحصل و نتیجه این رفتار، بیبرنامگی در کشور می شود . بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد از محل فروش نفت در دولت قبل داشتیم که با توجه به این عدد چشمگیر، متاسفانه دولت های نهم و دهم جزء بدهکارترین دولتها بعد از انقلاب لقب گرفتند.
علتش چه بود؟
برای اینکه منابع، بدون برنامههای از قبل تعیین شده توزیع میشدند، برخی از منابع در محل غیرضروری مصرف شد و در این فاصله بسیاری از منابع سوخت بدون اینکه متوجه شویم در کجا استفاده میشود، به هدر میرفت.
با این وضعیت، نهاد ریاست جمهوری و مسئولیت اجرایی را به عهده گرفتید!
بله،بسیاری از ساختارها، رویهها و شیوههای معمول تغییر کرده و جایگزین خاصی هم ایجاد نشده است ، با توجه به این مقدمهای که گفتم نیروهای زیادی در داخل نهاد ریاست جمهوری بلاتکلیف هستند، نهادهای مختلفی که به مجموعه ریاست جمهوری اضافه شده و ضرورتی هم نداشته است. این نهادها و این مجموعهها به ریاست جمهوری منتقل شدند و زیر نظر رئیسجمهور کار کردند، بودجهها در جای خودش استفاده نشد و یا اگر منابعی که پیشبینی و تامین میشد
، کمتر از نیاز بود و یا خیلی از مواقع بیشتر بود که اینها باعث پراکندگی در این مجموعه شده بود. همچنین ساختار تصمیمگیری و تصمیمسازی در مجموعه نهاد به صورت شخصی درآمده بود،مثلا رئیس دفتر مجموعه نهاد ریاست جمهوری تقریباً حرف اول را میزند، در صورتی که معاونتهای مختلف دیگری هر کدام جایگاه ویژه خودشان را داشتند و باید کارها و امور خودشان را انجام میدادند، اینها همه تحت تاثیر این نوع تصمیمات به صورت غیرمتعارف توسط یک فرد اداره و نهایتا باعث ایجاد مشکلات متعددی در مجموعه نهاد شده است.
در کدام زمینه این آشفتگی بیشتر دیده می شود؟
سفرهای استانی به خصوص در همین حوزه تدارک داده میشد، مبلغی حدود ۲۱۵ هزارمیلیارد تومان طی چندین سفر به استانها تعهد ایجاد کردند، در صورتی که حدود ۷۵هزار میلیارد تومان پرداخت شد و مبلغی حدود ۱۴۰هزار میلیارد تومان، که رقم وحشتناکی هم هست، تعهدی بود که دولت قبل روی دوش دولت اعتدال گذاشت یعنی اگر تصور کنیم که از ۲۱۵ هزارمیلیارد، ۳۰ درصد اعتبارات طی ۸ سال تامین شده، ۱۴۰ هزار میلیارد تومان باقی مانده که طی ۱۶ سال بعد هم نمیتواند پاسخ داده شود، چون دیگر آن درآمد ۷۰۰ میلیارد دلاری در دولت یازدهم وجود ندارد، ما با تحریمهای سنگینی که ماحصل و نتیجه سیاست دولت قبلی بوده، روبه رو هستیم، خرید نفت کم و صادراتمان محدود شده، در نهایت آن درآمد اصلا وجود ندارد. اگر همان درآمد وجود داشت، اگر قیمتها ثابت میماند و افزایش قیمتی نداشتیم، با توجه به درآمدی که دولت قبلی داشت،
۷۰۰میلیارد دلار میتواند نیازها را تامین کند و اگر همه آن قیمتها ثابت باشد و همان درآمد باشد این ۱۴۰هزارمیلیارد تومان حدود ۱۶ سال طول میکشد تا پرداخت شود. نتیجه این میشود که همه وزارتخانهها و استانداریها معطل هستند که چه کنند.طرحی پیشبینی شده که این طرح، بودجهاش تامین نشده یا خیلی ریز و ریز و خرد و خرد بودجه وارد سیستم میشود و در نتیجه طرح ها عقب میافتند، و از طرفی مردم فشار میآورند و میگویند رئیس جمهور جدید آمد باید بودجه تامین شود، چقدر وقت و زمان را باید فقط صرف توجیه کاری بکنیم که اصلا امکان ندارد که به سرعت انجام شود و بعد از این با توجه به تعهدی که به دولت یازدهم تحمیل شده، میبینیم که چقدر درتامین اعتبار وضعیت نگرانکنندهاست.
این موضوع در مورد بدهی بانکها و بدهی مردم به بانکها و بدهی بانکها به دولت، هم وجود دارد و قس علی هذا. ما به عنوان نهاد ریاست جمهوری، وارث چنین وضعیتی هستیم. مثلا در مورد سفرهای استانی مبلغی حدود ۱۰۵هزارمیلیارد تومان تسهیلات هم برای اجرای طرحها پیشبینی شده که حدود ۳۷هزار میلیارد تومان توسط بانکها تامین شده است، که حدود ۳۵ درصد تامین شده و حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد تامین نشده است. این تعهد بسیار سنگین را دولت قبل برای بانکها به ارث گذاشته است. نهاد و دستگاههایی که به نحوی در این موضوع دخیل هستند همه سرگردانند. شما فکر کنید، بخواهید این وضعیت را به یک حالت طبیعی برگردانید ، بحث مردم را دارید که توقع برایشان ایجاد شده و امکان تامین این توقع به این زودیها وجود ندارد، دوم بسیاری از طرحها، طرحهای مورد نیاز کشور و اساسی نیستند، طرحهایی که بتواند تاثیرگذار باشد در سطح ملی و منافع ملی و کشور را تامین کند وجود ندارد. خیلی از طرحها براساس سلایق شخصی و فردی و موضوعات مرحلهای و مقطعی اتخاذ شده که واقعا این آشفتگی، خودش یک مساله جدی است.
در دولت قبل ستادی به نام ستاد سوخت ایجاد شد،آیا ایجاد این ستاد لازم بود؟
خیر، این ستاد هم مثل برخی کارهای دولت قبل، هزینه اضافه ای را برای دولت تدبیر و امید به جا گذاشت، اساسا وجود ستاد سوخت در نهاد ریاستجمهوری ضرورتی نداشته، بدون هرگونه ضابطهای قانونمند، بی توجه به مسائل اداری، مالی و مقررات این ستاد را تشکیل دادند که در حال حاضر نیروی انسانی آن وضعیت بلاتکلیفی دارد. میزان درآمدی که این ستاد دارد، شفاف نیست، میزان هزینهای که شد، کاملا روشن نیست، از این محل اعتباراتی که وجود داشته بعضا در جاهایی دیگر هزینه شده که جزو وظایف تعریف شده نبوده، بعضی از ارتباطاتی که برقرار شده مربوط به ستاد سوخت نیست، چون آنجا باید براساس میزان ماشینی که از رده خارج میشود، ماشین جدید وارد کنند که این را سامان ندادند؛ پایگاههای مختلفی راکه برای تب اسکراپ ماشین در نظر گرفتند که باضابطه نبود. تصور کنید این وضعیت را بخواهیم اصلاح کنیم و شرایط را به حالت اولیه برگردانیم، چقدر مشکل است.
در حال حاضر وضعیت نیروی انسانی در زیرمجموعه ریاست جمهوری چگونه است؟
نیروی انسانی در تمامی دستگاه ها مازاد وارد شدند البته کارکنانی که به انواع مختلف در دستگاه دولتی و غیردولتی فعالیت میکنند، برای همه احترام و ارزش قائل هستیم، اما حدود ۱۱ نوع همکاری در نهاد وجود دارد از کارمند رسمی، کارمند پیمانی، کارمند قرارداد مشخص، کارمند تبصرهای، شرکتی، ساعتی، پروژهای داشتیم که علاوه برآن کارمندانی هم به صورت لیستی حقوق میگرفتند یعنی هیچ قراردادی نداشتند.اکنون وارث مجموعهای به این شکل آشفته در مجموعه نهاد هستیم، هر کدام از اینها را اگر بخواهیم بر اساس مقررات و قوانین اصلاح کنیم و با رعایت مقررات، از آنها استفاده کنیم یا اینکه ممکن است بعضی از این نیروها، نیروهای کارآمدی نباشند وبخواهیم تعیین تکلیف شوند، اینها مشکل ساز می شود.این مسائل یک نوع آشفتگی در کار به وجود آورده که فعالیتهای بعدی را تحت تاثیر قرار میدهد.
به اعتقاد برخی کارشناسان، بسیاری از مشکلات بوجود آمده نشات گرفته از حذف سازمان برنامه و بودجه است. بهنظر شما چرا سازمان به این مهمی را منحل کردند ؟
یک بخش بوجود آمدن مشکلات مربوط به انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی بود، یک بخشی از آن هم مربوط به تصمیمات وغیرکارشناسی. تصمیمات مقطعی که در دولت قبلی وجود داشت، بخشی دیگر به دلیل شرایط ویژهای که به وجود آمد، آقای احمدینژاد خودش سابقهای به عنوان استاندار داشت، یکسری نقایصی سازمان برنامه و مدیریت همان زمان وجود داشت، یکسری محدودیتهایی هم ممکن بود برای فعالیتها ایجاد کند، کسی که استاندار بود، تا شورای برنامه ریزی استان مصوب نمیکرد طرحی تصویب نمی شد. لذا طرح ها باید با شرایط عمومی فعالیتها، برنامههای آینده و گذشته هماهنگی داشته باشد، این تا حدودی تصمیمات را محدودتر یا سختتر میکرد.با این سابقه ذهنی که آقای احمدینژاد از زمان استانداری داشت، سازمان مدیریت را دست و پا گیر تلقی میکرد. ایشان وقتی که به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد،
شاید برای اینکه بتواند برنامههایی که در نظر داشت و میخواست برای اجرایی شدن آنها دستش باز باشد، سازمان مدیریت و برنامهریزی را منحل کرد. البته برای این تصمیم هم یک کار علمی، تخصصی و کارشناسی انجام نشده بود، گرچه آقای احمدینژاد ظاهرا اعتقادی لازم به کار کارشناسی علمی نداشت، با تصمیم مدیریتی خودش این کار را انجام داد. یعنی دقیقا پاک کردن مساله بدون اینکه راهحل دقیقتری برای آن داشته باشد، مساله پاک شد اما مشکلات حل نشد که هیچ، مشکلات بسیاری هم به کشور تحمیل شد. این تصمیم غیرکارشناسی باعث شد این همه مشکل برای آیندگان فراهم شود. هنوز که هنوز است دولت برای اینکه سازمان مدیریت و برنامهریزی رابه چارچوب اولیه خودش برگرداند، در کش و قوسهای سختی قرارگرفته و هنوز به پایداری در این حوزه نرسیده است.
سفر های استانی دولت یازدهم از چه جنسی هست؟
سفرهای استانی در این دولت زیر نظر معاونت اجرایی اداره می شود و نسبت به سفرهای استانی دولت قبل خیلی متفاوت است.
از چه جهاتی؟
مهمترین مشکلاتی که در دولت قبل دیده می شد این بود که بسیاری از تصمیمات و مصوبه ها در خود سفرهای استانی تنظیم و تصویب میشد مثلا ۲۴۰ یا ۱۴۰ مصوبه دولت در یک جلسه دو سه ساعت انجام می شد و اکثر مصوبهها بدون حضور یک کارشناس به تصویب میرسید. درصورتی که مصوبات مبانی قانونیاش مشخص نشده بود.
دولت قبل پاسخی برای تصویب این گونه مصوبه ها داشت؟
توضیح دادند که ما هیات کارشناسی به استان مورد نظر میفرستادیم و وقتی بررسی ها صورت می گرفت و مقدمات کار فراهم میشد، تصویب مصوبه ها را وارد فازاجرا میکردیم ، اما باید این نکته را متذکر شوم که روند تصمیمگیری درباره مصوبات در دولت یک روند ویژه است، دستگاه ها باید پیشنهاد بدهند، پیشنهاد دستگاه در کمیسیون مطرح میشود، کمیسیونهای دولت ممکن است دو یا سه کمیسیون ناظر داشته باشند وپس از هماهنگی در دولت مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، البته ممکن است دوباره برگردد و اصلاح شود تا بتوان یک مصوبه را استخراج ودر نهایت تصویب نمود.
وقتی الزام است در سفر استانی همه این موضوعات موردنظر قرار بگیرد، طبیعتا نمیتوان روی آنها کار کارشناسی انجام گیرد. مثلا برای هر مصوبه، مقدمات اولیهاش، زمان میبرد، کارشناسان زیادی را لازم است که بحث کنند، در هیچ دورهای دولتی نداشتیم کهبدون کار کارشناسی و ظاهرا به صورت کیلویی مصوبه تصویب کنند، این امر باعث میشود این همه مصوبات غیرقابل اجرا باشد وهزینههای سنگینی به دولت جدید تحمیل کند. الان در دولت تدبیر وامید چنین تصمیماتی که تعداد زیادی مصوبه در یک سفر تصویب شود، گرفته نمیشود، اساسا چنین رویکردی وجود ندارد بلکه چند مشکل اصلی استان مورد توجه قرار میگیرد، بررسیهای مقدماتی انجام میشود و بعد در تهران مورد بررسی مجدد قرار میگیرد و همان مسیر را طی میکند تا مصوبات نهایی استخراج شود. سفراستانی باید مناسب انجام شود ، ارتباط با مردم لازم است ، اما دولت قبلی برخی شیوه های پوپولیستی را برای ارتباطات با مردم دنبال میکرد.
در سفرهای استانی بحث اخذ نامه های مردمی همچنان ادامه دارد، شیوه دولت در این زمینه چگونه است؟
دولت در این دوره از سفرهای استانی سامانه الکترونیکی را راه اندازی کرده که مردم خواسته ها و درخواستشان را به این سامانه وارد می کنند و براساس کد مشخصی که در سامانه تعریف شده است، دیگر نیازی نیست نامه بنویسند و دنبال رئیسجمهور بدوند تا این نامه را به رئیسجمهور یا کسانی که همراه او هستند،برسانند.این سفر امکان خوبی است که دولت بداند در استان چه اتفاقاتی لازم است، بیفتد و هدف سفر به نامه دادن و نامه گرفتن تبدیل نشود چرا که درگذشته روش دولت قبل باعث بروز مشکلاتی شد و تعداد زیادی نامه آمد و دولت هم نتوانست جواب همه را بدهد، درحقیقت محور شد نامه دادن و نامه گرفتن.
در بررسیها مهمترین مشکلات مردم درهر استان تا حدودی مشخص است، مشکل اصلی مردم اشتغال، مسکن و ازدواج است وبرخی موارد دیگر. برای اینکه شما بتوانید این مشکلات را حل کنید طبیعتا بهترین کار این است که تولید را افزایش دهید، کارخانجات را راهاندازی کنید، کشاورزی را رونق دهید یعنی باید کارهای کلان انجام شود. وقتی نتوانستند انجام دهند با پاسخهای موردی که برای این نامهها انجام میشد سیر نامهرسانی افزایش پیدا میکرد و این خبر به دیگران هم میرسید و همه نامه مینوشتند که اگر اشتغالی یا مسکنی برای آنها انجام نمیشود، یک مبلغی به آنها داده شود که این روند عادت شد. در صورتی که سفر آقای روحانی به استان ها این نوع نگرش را تغییر داد، البته ممکن است یک تعدادی نامه هم بدهند ولی آن تعداد قابل مقایسه با قبل نیست. مثلا در سفر سیستان و بلوچستان حدود ۴۵۰ هزار نفر از طریق سامانه محترمانه بدون اینکه دنبال کسی بدوند، درخواستهایشان را مطرح کردند، بخش عمدهای از درخواستها پاسخ داده شده و صدای آنها به گوش دولت رسیده و بعد به رئیسجمهور گزارش داده میشود. به نظر من این شیوه خیلی محترمانه و در شانیت مردم می باشد ، مردم احترام میخواهند، دولت اولین کارش این است که به مردم احترام بگذارد. بعضی از سفرها دردولت قبل با ساعتها تاخیر انجام میشد تا جمعیت در محل جمع شوند در صورتی که دولت آقای روحانی اصلا در سفرها دنبال این نیست، سفر راس ساعت انجام میشود مگر اتفاق نادری بیفتد مثلا شرایط جوی نامساعد باشد، شاید تاخیری داشته باشیم.
در کابینه آقای دکترروحانی قبل از ارائه فهرست وزرای پیشنهادی، نام شما بهعنوان وزیرپیشنهادی کار رفاهو تعاون مطرح بود اما در لیست نهایی معرفی نشدید. دلیلش چه بود؟
این مساله کاملا طبیعی است، ممکن است افراد مختلفی برای دولت مطرح شوند، ما ۱۸، ۱۹ وزارتخانه داریم، لذا رئیسجمهور باید۱۸، ۱۹ نفررا از بین گزینههای مختلف انتخاب کند. لیست افراد را آقای دکتر روحانی داشتند و به همه هم نمیدانند، در خبرها ممکن بود اسم من و یا اسم دیگران باشد، مثلا چون من مسئول استانهای ستاد آقای روحانی بودم یک مقداری نام من هم بیشتر از دیگران مطرح بود، اما این امری طبیعی بود.
در حال حاضر شاهدهجمه به دولت هستیم ، گروهی بر این باورند تندروها میخواهند شکستشان را توجیه کنند و با این کار میخواهند صدای دولت به گوش مردم نرسد. گروهی دیگر بر این باورند هجمه ها به خاطر این است که دولت شفافسازی نمیکند، نظرتان درباره این دیدگاهها چیست؟
هر دولتی در مرحله اول قبول مسئولیتش یعنی در سال اول، معمولا با مشکلات متعددی روبروست که امری طبیعی است، یک وارث باید برای اقداماتی یا مسائلی که از دولت قبلی مانده، حتما برنامهریزی کند و دوم اینکه برنامههای خودش را تنظیم نماید. چون انتخابات ما به شکل حزبی صورت نمیگیرد و احزاب قدرتمندی نداریم که از قبل برنامههایشان مشخص و تدوین شده باشد بنابراین مجبوریم فعالیتمان را در حین انتخابات و به خصوص بعد از پیروزی انجام دهیم. این دو تا موضوع باعث میشود از مسائل دیگر کمی غافل بمانیم. طبیعتا آن کسی هم که شکست خورده، چون امکانات و شرایطی از قبل داشته، این شرایط برایش فراهم است که تبلیغات منفی یا خاص خودش را انجام دهد.به نظرم شکست اصلیای که دولت قبلی خورده، شکست جبهه پایداری است؛ اینها در این انتخابات شکست خوردند و مشخص شد سیاستها و برنامههای دولت قبلی که عمدتاً مبتنی بر فعالیتها و سیاستهای جبهه پایداری بود، ناموفق بوده بنابراین طبیعتا برای اینکه عدم موفقیت خودشان را توجیه کنند اکنون منتظر کوچکترین اشتباه هستند که آن را بزرگ کنند و در عین حال همه امکاناتشان را به کار می بندند تا جلوی پیشرفت دولت را بگیرند.
توفیقاتی که در سیاست خارجی در ۶، ۷ ماهه گذشته به دست آمده اساسا یک موضوع بسیار مهمی است، هشت سال این کشور با موضوع هستهای درگیر بوده اما در عرض ۳ ، ۴ ماه با مذاکره منطقی ودقیق ترنسبت به گذشته و با رعایت اصول روابط بینالملل موفقیت اولیه حاصل شد، بدون اینکه ذره ای از اصول اصلی و منافع ملی عقب بکشیم . این سوال برای مردم پیش میآید که چطور در عرض سه ماه این مهم، تدبیر و با یک برنامهریزی انجام شد ولی در هشت سال قبل این مشکلات کم که نشد هیچ ، افزایش هم داشت، به طوری که شما یک سفر با کشورهای اروپایی و کشورهای مهم جهان به صورت دوجانبه حتی در سطح معاون وزیر نداشتید. اینها نکات مهمی است. یعنی شما یک سفر رسمی دوجانبه که درحقیقت میتوانید مشکلات را به صورت دوجانبه حل کنید در سطح حتی معاون وزیر خارجه و حتی مدیر کل، انجام نشد؛این یعنی کاهش سطح روابط.
سطح روابط دوجانبه با کشورهای خارجی هم در حد رئیس اداره بود، وزیر خارجه کدام کشور در یک رابطه دو جانبه به کشور ما آمد. طی این ۴، ۵ ساله به خصوص ۴ سال آخر، مردم این سوال جدی برایشان پیش آمد چطور هشت سال کشور در اختیار یک دولتی باشد که اینگونه عمل کند واما در دولت تدبیر وامید روابط خارجی ما به یک جایی رسید که در طی ۳،۴ماه توانستیم این مسائل را حد قابل قبولی حل کنیم. امروز میبینید سطح روابط آنقدر گسترده است که وزیران خارجه اسپانیا و لهستان به ایران سفر می کنند. مرتب هیاتهای ترکیه، هیاتهای مختلف اقتصادی در سطح بسیار کلان و عمده وارد کشور میشوند. اینها در حقیقت تحرکی است که در سیاست خارجی به وجود آمده است.
کدام یک ازمسئولا ن اجرایی پاسخگوی این وضعیت که در۸سال گذشته براساس عملکرد آنها ایجاد شده، هستند ؟ جبهه پایداری و کسانی که حامی صددرصد دولت قبل بودند که در جاهای مختلف هنوز آدمهایشان را دارند، باید به جای هجمه به دولت پاسخگوباشند. سایتهای زیادی را تدارک دیده و گروههای مختلفی را با امکانات مهیا کرده بودند، متاسفانه دولت جدید هم بیشتر توجه اش معطوف به حل مشکلات قبل و تهیه برنامههای جدید بود، شاید کمی هم دولت از اینکه بتواند ارتباطات خودش را با شبکههای اجتماعی و رسانههای مختلف تقویت کند، غفلت کرده است.از این رهگذر هم مخالفان خوب استفاده میکنند، اما به نظر من خیلی قدرت مانور در آینده نخواهند نداشت واین موقعیت از آنها گرفته میشود، چون برنامهها و وعده های دولت یکی یکی به ثمر میرسد و مردم نتیجه برنامهها را درعمل حس میکنند و از طرف دیگر دولت مصمم است این خلأها را به نحو مطلوبی پر کند و ارتباط بیشتری با رسانهها ، شبکههای مختلف اجتماعی و بخشهای مختلف تاثیرگذار از جمله روحانیون و مجلس برقرار کند. در حال حاضر روابط دولت و مجلس خیلی نزدیکتر و بهتر از گذشته است ، اینها میتواند جلوی فعالیتهای تخریبی تندروها را بگیرد.
فکر نمیکنید دولت در زمینه توافق هستهای باید شفافسازی بیشتری انجام میداد؟
درباره توافق هستهای شفاف سازی لازم صورت گرفته و روی سایتها و خبرگزاریهای رسمی گذاشته شد. بحث بر سر این است که تا توافقی انجام نشده، نباید به مردم مطلبی را بگوییم که نمیدانیم نتیجهاش چه میشود. چون در توافقامکان دارد هر لحظه مواضع تغییر کند شما باید آنقدر قدرت چانهزنی و مذاکره داشته باشید که بتوانید طی زمان مناسبی بحث مذاکره را به نتیجه برسانید و وقتی به نتیجه رسید، میتوانید اعلام نتیجه کنید. قبل از آن آقای ظریف هم گفت که صحیح نیست قبل از نتیجه مذاکرات، نتیجه مذاکرات را بگویم، مگر می شود شما مذاکرهای که هنوزنهایی نشده اعلام کنید که نتیجه این است، شاید نتیجه چیز دیگری باشد.به هرحال توافقنامه ژنو عیناً ترجمه شده و روی سایتها گذاشته شد وهیچ جای نگرانی نیست و کاملا شفاف است.
پس این همایش دلواپسان چه بود؟ دلواپس چه هستند؟
به نظر من اینها واقعا دلواپس هستند اما با یک تبصره؛ آنها دلواپس مشکلاتی که خودشان ایجاد کردند و الان دستشان برای مردم رو شده است. اینها میخواهند مردم بیش از این با مشکلاتی که در اثر عملکردشان به وجود آوردند، آشنا نشوند. طی ۸ ماه فعالیتی که دولت جدید انجام داده دلواپس این شدند ولی دولت قبلی یک سفر به آمریکا داشت و آن مسائل در دانشگاه کلمبیا به وجود آمد و آن اتهام، تهمت به ما زده شد، اما کسی ازاین گروه وبه اصطلاح جبهه، دلواپس نشد، حتی استقبال خوبی هم از دولت قبلی یا رئیسجمهور قبلی به خاطر آن شرایط داشتند، اگر یک دولت دیگر این وضعیت را ایجاد کرده بود، همین استقبال را از او داشتند؟ مشکل این است اینهابیشتر، دلواپس وضعیت خودشان هستند، میدانند با این توفیقاتی که دولت تا کنون داشته اگر ادامه یابد امکان دارد هر لحظه و هر روز مشکلاتی که آنها به بار آوردند بیشتر برای مردم رو شود.
اکثرمسئولان وبزرگان تیم مذاکرهکننده را حمایت می کنند، پس چرا عده ای طوری دیگر رفتار می کنند؟
باید خودشان پاسخگو باشند، به نظرم برخی میخواهند، بین مسئولان واقعی و بسیاری از مدیران و علاقمندان اصیل به انقلاب، فاصله ایجاد شود. پیروزی بعضیها در این است که اتحادی که بین بخشهای مختلف وجود دارد، بشکند، به نظر من در دوره قبل اینها تلاش زیادی کردند که این فاصله را به وجود بیاورند تا حدودی هم موفق شدند ویکی از علتهایی هم که توانستند در این ۸ سال روی این موج سوار شوند همین بود که توانستند این فاصله را اضافه کنند. در نتیجه طبیعی است که هنوز هم همان سیاست را دنبال کنند و میخواهند بگویند که ما دلسوز واقعی هستیم و دیگران نیستند و حال آنکه در برخی مواقع نشان دادند اساسا دچار اشتباهات فاحشی شده اند. اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها درحقیقت مصوبه قانونی مجلس است. آقایان یک رقم۱۶ میلیارد تومان تصویب کردند قبل از دولت جدید برای دانشگاه ایرانیان که خلاف قانون است، بعد در همین راستا رقمی حدود ۹ میلیارد و سیصد میلیون تومان، باز کمک کردند به یک «انجیاو» که همه اعضای آن نزدیکان دولت قبل بودند و بهرغم اینکه باید این پول را برگردانند وما به آنها اعلام کردیم ولی هیچ جوابی تا امروز ندادند که این پول را برگردانند. همین الان تعداد زیادی ماشین، در اختیار دولت قبلی است.
چند تا ماشین؟
۳۱ماشین.
دولت یازدهم برای برگرداندن این ماشین ها اقداماتی انجام داده است؟
بله، بهرغم مکاتبات و پیگیریهای زیاد هنوز اقدامی نشده است. دولت یازدهم بنایش بر احترام به قانون وتاکید بر قانونمداری است ودراین مورد ابتدا تلاش داشته ودارد براساس احترام رفتار کند اما چون اموال دولت است ودولت مقید هم به رعایت قانون وهم رعایت شان افراد است، سعی کرده با متانت عمل کند اما دراین مساله فرصت لازم را به کسانیکه این ماشین ها را هنوز تحویل ندادهاند، داده شده بنابراین نباید دیگر در این زمینه کوتاهی کنند. این ماشین ها ۸ یا ۹ ماه است که دست افراد مختلف می باشد. دلیل قانونی هم وجود ندارد اما تاکنون آنها را برنگرداندهاند. اکنون ۳۱ ماشین در اختیارشان است که بعد پیگیریها، اخیرا ۵ ماشین را تحویل دادند.
چرا شکایت نکردید تا قوه قضاییه ورود کند؟
شکایت را صحیح نمی دانیم. ورود قوه قضاییه نیاز به شکایت رسمی دارد اما اعلام می کنم اگر ماشین ها را تحویل ندهند حتما اقدام قانونی خواهد شد. صندوق شهید رجایی و شهید باهنر که ابتدای دولت بعد از شهادت آقایان رجایی و باهنر تشکیل شد و هیات امنای آن از داخل نهاد ریاست جمهوری در هر دولت منصوب میشوند ، چون اعتبار آن مربوط به خودش است، مستقل است، منتها به دلیل اینکه برای کارکنان نهاد است هر دولتی که میآید هیات امنایش را تشکیل میدهد. هیات امنای قبلی طی صورتجلسه هیات امنای جدید را تایید میکند و هیات امنای قبلی امضا میکند یعنی صندوق از آن دولت به دولت بعدی منتقل میشود.
آیا دولت این کار را نکرده؟
دولت یازدهم تاکنون بهرغم پیگیریها، تلفنها و مکاتبات، خیلی صریح میگوید این صندوق، صندوق مستقلی است، یعنی یک ریال بابت این صندوق از جیبش نگذاشته و این سرمایه دولت است و از اعتباراتی در مراحل مختلف به کارکنانی که دچار مشکل هستند، کمک می کند اما اکنون این را برنمیگردانند. یعنی مجموعه قبلی در حقیقت خودش تشخیص میدهد چه کند، قانون را تفسیر میکند و درحقیقت خودش را مالک مطلق میداند که میتواند هر نوع تصمیمی را اتخاذ کند بدون هیچ ضوابطی. شما ببینید با چنین وضعیتی دولت جدید روبه رو است، اما سوال مهم و جدی از دولت قبلی این است که چرا امکاناتی که در اختیار داشته، آنهم به واسطه دولت به آنها رسیده، به دولت جدیدمنتقل نمیکنند؟ از جمله ماشینها و اعتبارات.
فکر می کنید علتش چیست؟
میخواهند سرپلهایشان را در اختیار داشته باشند ، میخواهند نفوذشان را در جاهای مختلف حفظ کنند. معتقدم این تصمیم، تصمیم متمرکز شده و مدیریتی است که هر چیز را که دارید حفظ کنید ودر بدترین شرایط آنها را در اختیار خود نگه دارید و به سادگی آنها را واگذار نکنند. میخواهند مواضعی که دارند از دست ندهند تا بتوانند از آن مواضع به نفع فعالیتهای بعدیشان استفاده کنند و این فرمان، فرمان متمرکزی که به همه افرادشان می دهند. به نظرم میرسد به هر شکلی اعلام کردند، سرد نشوید و ادامه بدهید و این دستوری است که کشف هم شده است و خیلی مخفی نمانده است.