مریم بهاری، بانوی افغان میگوید که اگر درهای مدرسه بر روی انسانها باز باشد درهای بیشتری از زندانها بسته میشود. او که سالها در ایران زندگی کرده و مدتی است به کشورش افغانستان بازگشته، یکی از منتقدان جلوگیری از تحصیل دانشآموزان افغان است.
سال تحصیلی جدید در ایران آغاز شده اما همچنان برخی دانشآموزان افغان از تحصیل محروم هستند.
مریم در خصوص جلوگیری از تحصیل دانشآموزان افغان در برخی از شهرهای استان کرمان از جمله شهرستان انار به انارپرس گفت: «من خودم جزو دانشآموزانی بودم که بهترین نمرات را در مدرسه و منطقه میگرفتم اما یک تبصره مرا از تحصیل محروم کرد. چند سال بعدش هم خواهر و برادر کوچکم از تحصیل محروم شدند.»
وی افزود: «وقتی خواهر و برادرم را می دیدم که در سنین کودکی به خاطر محرومیت از تحصیل ناراحتی را در ظاهر بروز نمیدادند اما در بازیهای کودکیشان حسرت نرفتن به مدرسه را بروز میدادند، برای من که خواهر بزرگتر آنها بودم خیلی ناراحت کننده بود. میدیدم که محرومیت از تحصیل چقدر به خواهر و برادر کوچکترم فشار روحی میآورد. این حس محرومیت یک عقده و حسرت را در آنها از کودکی به وجود میآورد. شاید یک سال بعد از آن وقتی برادرم به مدرسه رفت وقتی میدید که همکلاسیهای سال های قبلش یک سال بالاتر از او درس میخواندند احساس میکرد نسبت به آنها یک چیزی کم دارد، به خصوص وقتی که همکلاسیهای سابقش سعی میکردند که خودشان را بالاتر از او بگیرند و به او بیمحلی می کردند این حس برای برادرم تشدید میشد.»
مریم میگوید: «البته ما در شهرهای ممنوعه ایران زندگی نمیکردیم و در شهر مشهد زندگی می کردیم که فشار اجتماعی با مهاجرین کمتر هست. اگر بخواهم تعمیم بدهم به محرومیت دانشآموزان مهاجر در شهرهای ممنوعه ایران، برای من کاملا قابل درک است که خانوادههای مهاجرین و فرزندانشان به خاطر محرومیت از تحصیل که حق هر انسان قرن ۲۱ هست چه فشار روحی را تحمل میکنند.»
وزارت کشور برخی از شهرهای ایران از جمله چند شهر در استان کرمان را برای افغانها ممنوعه اعلام کرده که انتقاداتی را به دنبال داشته است. نهادهای دولتی از جمله آموزش و پرورش در این شهرها اجازه نمیدهند که دانشآموزان افغان در مدارس ثبتنام کنند.
جلوگیری از ثبتنام دانشآموزان افغان در حالی در این شهرها صورت میگیرد که رهبر انقلاب اردیبهشت ۱۳۹۴ دستور داد که هیچ دانشآموز افغان حتی آنهایی که به طور غیرقانونی در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند اما ظاهرا به این دستور رهبری در این شهرها عمل نمیشود و دانشآموزان مهاجری که در این دسته از شهرهای «ممنوعه» زندگی میکنند، عملا از تحصیل محروم میشوند.
این بانوی افغان بر این باور است که «همین محرومیت از تحصیل میتواند آسیبهای اجتماعی را در جامعه میزبان بازتولید کند چون اگر درهای مدرسه بر روی انسانها باز باشد درهای بیشتری از زندانها بسته میشود و مدرسه شخصیتسازی میکند و هنجارهای جامعه میزبان را برای دانشآموز قابل فهم و درک میکند.»
مریم که تا پایان دوره لیسانس را در ایران تحصیل کرده، میگوید: «همیشه در کتابهای تعلیمات دینی و بینش اسلامی مدرسه خواندهام که اسلام مرز ندارد و همه مسلمانها با هم برابرند و نابرابری آنها در تقوای آنهاست و وقتی که این برخورد نابرابر فرهنگی را میبینم میفهمم که آنچه در حرف و مکتوب نوشته میشود بسیار متفاوت هست از آنچه که در عمل انجام میشود.»
مریم بهاری چند سال است که به کابل رفته و در این شهر زندگی میکند: «من در کابل شاهدم که صدها تحصیلکرده ایرانی در افغانستان منبع تحولات علمی و فرهنگی هستند. هر چند دولت ایران زمینههایی را برای تحصیل مهاجرین در این کشور مساعد کرد اما با برخی عملکردهای نسنجیده نتوانست که از وجود ظرفیتهای تحصیلکرده مهاجرین برای تاثیرگذاری در جامعه افغانستان استفاده کند. سی سال مهاجرین افغان در ایران زندگی کردند و ایران میتوانست از این مهاجران به عنوان سفیران فرهنگ مشترک دو کشور استفاده کند نه اینکه با برخوردهای غیر اصولی ثمره سالها وقت و انرژی خود را برای مهاجرین ضرب در صفر کند.»
بر اساس مطالعات «وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان» در افغانستان، «کوچ گروهی و بیسابقه افغانها پس از تهاجم گسترده ارتش سرخ شوروی سابق در طی سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ شمسی صورت گرفته است.»
خانم بهاری معتقد است که «مردم ایران ظرفیتهای فرهنگی بسیار بالایی دارند اما نوع سیاستهای دولت ایران این ظرفیتها را در تعامل مردم با همسایهشان پایین آورده است. به طور مثال بارها شاهد بودهایم که رسانههای داخلی سعی بر تحریک مردم علیه مهاجرین داشتهاند.»
این بانوی افغان برای عمیقتر شدن دوستی دو ملت ایرانی و افغان میگوید: «من پیشنهاد می کنم دولت ایران برخوردهای فرهنگی را از برخوردهای سیاسی تمایز دهد. اگر دولت ایران سعی بر تحریک جامعه خود علیه مهاجرین نکند و چهره جنایتکار و ویران از هویت افغانستانی به مردم خود ارائه نکند، زمینه تعاملهای مثبت بین مردم ایران و مهاجران افغانستان به وجود میآید و شناخت دو ملت از هم به دور از مرزهای بیاعتمادی بیشتر میشود.»
مریم بر این باور است که «با ممنوع کردن تحصیل دانشآموزان مهاجر از تحصیل، دردی از دردهای مهاجرت و بار مهاجرت از دوش دولت ایران دوا نخواهد کرد بلکه دردهای بیشتری بر بار مهاجرت اضافه خواهد کرد.»
او همچنین نگرانی خود را از نسل افغانهایی که در ایران به دنیا آمدهاند اما به میهن خود تعلق خاطر ندارد، اینگونه بروز میدهد: «امروز نسلی در جامعه مهاجرت ایران شکل گرفته که اصلا افغانستان را ندیده و هیچ تعلقی به وطن خود ندارد و بحران هویت بارسنگین بر جامعه مهاجرت و جامعه میزبان تحمیل کرده است. بهتر است دولت ایران برای کاهش بار مهاجرت، برخی سیاستهای فرهنگی را برای آشنایی دانشآموزان مهاجر با هویت افغانستانیشان در دستور کار قرار دهد. مثلا در کتابهای درسی مناطق مهاجرنشین اگر کتابهایی در زمینه تاریخ و فرهنگ افغانستان به دانشآموزان اختصاص دهد و در صدا و سیمای ایران به جای اینکه به چهره جنگ در افغانستان بپردازد به آن بخش دیگر زندگی در افغانستان که همان زندگی جاری مردم و بازسازیهای اخیر در کشور و فعال شدن دانشگاهها و مراکز علمی و حرکتهای مدنی و فرهنگی مردم است، بپردازد قطعا علاقمندی به بازگشت و هویتسازی مثبت را در نسل مهاجر تقویت میکند.»
مریم بهاری معتقد است که این تصویرسازیها به بهبود نگاه جامعه میزبان به همسایه خود و مهاجران افغانستانی در داخل ایران نیز کمک میکند.
دفتر اتباع و مهاجران وزارت کشور ایران میگوید که حدود سه میلیون افغان در ایران زندگی میکنند. استان تهران و استان خراسان رضوی، بیشترین تعداد مهاجران از افغانستان را در خود جای دادهاند و بقیه مهاجران در ۱۲ استان ایران سکونت دارند.
گزارش: محمدرضا نسب عبداللهی