یک بانوی انار به نام “تقیپور” شعری درباره پستهچینی ارسال کرده که به شرح زیر است:
آمده وقته پسته
پیر و جوونها خسته
جابند و آب و سفتو
پنیر و نون کرنو
یکی گشنه یکی سیر
میرن به سوی سرزیر
می گن پسته گرونه
قیمت زعفرونه
یکی میکنه مس مس
می رن به سوی دیرس
یکی داره مثله باد
میره به قربون آباد
یکی گذشته از درب
میره حسین آباد غرب
همه جا گشته آباد
به غیر از علی آباد
پول که میخوای تو گلشن
روی سرت می پاشن
اگر نکردی باور
دیگه نمی گم از سر
سبز باشه همیشه
ساقه و برگ و ریشه
زنها به فکر پولن
مردا به فکر پیشه
هر کس به فکر خویشه
کوسه به فکر ریشه