شعری نوستالژی «به یاد گذشته» از حسین مهرابی
روزگاری، به پیش دلهامان
عشق میشد اسیر؛ میچسبید
شب که میشد ستاره باران بود
آسمان کویر میچسبید
داغ گندم، کروشه و سیفال
توی گرمای تیر میچسبید
پنبه چینی توی کولک زار
خرمنی از حریر میچسبید
طعم تند چپق کش پیر و…
دود سیگار تیر میچسبید
دل که خوش بود نان کرنو هم
روی حتی حصیر میچسبید
قصههای قدیمی باشا
از گدا و امیر میچسبید
زیر کرسی حماسههایی از…
رستم شیرگیر میچسبید
مشقهامان که خط خطی میشد
ترکههای مدیر میچسبید
ماستهای درون شیرآویز
کشک سرد و لتیر میچسبید
پنبه چوب و تنور و کرنو… با
مچ زدن بر خمیر میچسبید
نان سرشیر، کماچ و سیروک و…
دلمههای پنیر میچسبید
شب که میشد ستاره باران بود
آسمان کویر میچسبید
حسین مهرابی