احمد اصغری، پدر سجاد اصغری در مصاحبهای با انارپرس به تشریح جزییات فوت فرزندش پرداخت. وی میگوید: «اگر فرزندم ۱۶ ساعت در حالت بیهوشی و تشنج در اورژانس نگهداری نشده بود، شاید الان داغدار او نبودم.»
اعضای سجاد اصغری پس از مرگ مغزی به بیماران نیازمند اهدا شد. وی روز پنجشنبه ۱۳ آبان در امامزاده انار به خاک سپرده شد.
احمد اصغری در ابتدا گفت: قبل از هر چیز از تمامی عزیزانی که با حضور در مراسم تشییع و ختم فرزندم ما را همرامی کرده و با ارسال کامنت و پیام مرهمی بر دل داغدار ما شدند تشکر می کنم.
وی گفت: پسرم قبل از این اتفاقات کاملا سالم بود و هیچگونه بیماری نداشت تا اینکه در بهمن سال۱۳۹۴ و در حین انجام خدمت سربازی برای درمان عرق کردن دستش به بیمارستان خاتم بندرعباس معرفی میگردد. در زمان درمان به علت مصرف زیاد دارویی که دکتر برایش تجویز کرده بود تشنج کرده و به “ICU”منتقل شد که بنده پس از اطلاع از این موضوع اعتراض کردم که چرا اینگونه به او دارو تجویز کردید و فرزندم را از بیمارستان ترخیص کرده و به خانه آوردم .
احمد اصغری افزود: پس از چهار روز که هیچ دارویی مصرف نمیکرد دوباره تشنج کرد و به بیمارستان بهمن منتقل شده و زیر نظر دکتر یاسینی درمان شد و تا تاریخ سوم آبان ۱۳۹۵ سالم و دارای هوشیاری کامل و مشغول به کار بود. در عصر دوشنبه سوم آبان ۱۳۹۵ فرزندم در منزل دچار تشنج شد که او را به بیمارستان شهید صدوقی یزد رساندیم و در اورژانس این بیمارستان درمان شد و به منزل بازگشتیم.
پدر سجاد اصغری گفت: صبح روز بعد فرزندم گفت که چشمانش تار میبیند و سرگیجه دارد که دوباره به بیمارستان شهید صدوقی رفتیم. در آنجا ما را به کلینیک دارالشفاء موسی بن الجعفر تفت معرفی کردند و فرزندم در آنجا بستری شد.
وی افزود: در مدت سه روز بستری در کلینیک دارالشفاء، فرزندم مدام بی قرار بود و هر بار که به او دارو میدادند بدتر میشد و این حالت آنقدر تکرار شد که نهایتا عصر جمعه هفتم آبان ۱۳۹۵ حال پسرم وخیم اعلام گردید که به همراه مادرش به بیمارستان شهید بهشتی انتقال داده شد و در اورژانس همان بیمارستان بر روی تخت خواب معمولی بستری شد.
احمد اصغری گفت: از ساعت ۱۷ روز جمعه تا ساعت ۹ صبح روز بعد از آن، پسرم در حالت تشنج و بیهوشی به سر میبرد و هیچ اقدامی برای او صورت نگرفت و با توجه به اینکه مادرش نیز بارها مراجعه میکردند و میگفتند حال فرزندم خوب نیست اما به او می گفتند وقتی که به “lCU”رفت خوب میشود تا اینکه مادرش به دکتر بخش مراجعه میکند و میگوید که حال پسرم وخیم است و وقتی دکتر به بالای سرش میآید و متوجه حال وخیمش میشود، اعتراض میکند که چرا این بیمار را اینجا نگه داشتهاید و سریع به او دستگاه وصل کنید اما هنگامی به او دستگاه وصل میشود که دیگر دیر شده و به علت عدم رسیدن اکسیژن کافی به مغز و تشنجهای مکرر دچار مرگ مغزی شده وبه lCU منتقل میشود.
وی افزود: شکایت من به عنوان پدر، عدم رسیدگی به فرزندم و تجویز دارو با دُز بالا برای وی است. اگر فرزندم ۱۶ساعت در حالت بیهوشی و تشنج در اورژانس نگهداری نشده بود شاید الان داغدار او نبودم. همچنین از کلینیک دارالشفاء تفت و اورژانس شهید بهشتی تفت نیز شکایات لازم را انجام دادهایم.
اصغری گفت: در آخر از کادر پزشکی “lCU”بیمارستان شهید بهشتی،دانشگاه علوم پزشکی یزد و آقایان قاسمی و شمسی که ما را همراهی کردند کمال تشکر را دارم.
احمد اصغری همچنین در مراسم ختم فرزندش مرحوم سجاد اصغری گفت: زمانی که فرزندم در بیمارستان دچار مرگ مغزی شده بود خیلی بی قرار بودم و فکر میکردم برای همیشه فرزندم را از از دست دادهام اما زمانی که اعضای بدن فرزندم را اهدا کردم، حس خوب و آرامش خاصی دارم و از کسانی که در این موقعیت قرار می گیرند میخواهم که با اهدای عضو موافقت کنند.