ایران اولین صادر کننده پسته دنیا قلمداد میشود. سالانه بیش از یک میلیارد دلار از صادرات پسته نصیب کشور میگردد.
پسته ایران، خوشمزه ترین پسته دنیا بوده و لذا بیشترین تقاضا برای آن در دنیا وجود دارد. پسته، در بین محصولات کشاورزی، نیاز آبی بسیار پایینی داشته و همچنین مقاوم به شوری است. لذا، پسته آخرین گزینه کشاورزی در بیشتر مناطق کشور است.به عبارت دیگر، با کم و شور شدن آب، تنها میتوان به کشت پسته پرداخت و کشت سایر محصولات کشاورزی امکان پذیر نیست.
اینها، جملات قشنگ و زیبایی است که یک روی سکه طلای سبز ایران را نشان میدهد. این در حالی است که روی دیگر سکه، قصه پر غصه پسته است. غصهای که در مناطق پستهکاری، دامن دارا و ندار این محصول را گرفته است. در اینجا، از زبان یک شهروند معمولی و خوش نشین به قصه پر غصه پسته نگاه می شود.
گفته میشود، پسته سه منفعت دارد. منفعت نخست آن، درآمد حاصل از فروش پسته است که به کشاورزان میرسد. منفعت دوم، ایجاد اشتغال است که به سایر افراد جامعه میرسد. اما مدتهاست که ما خوشنشینان از این منفعت محروم شدهایم. از موقعی که افغانها همه مشاغل را در انار به دست گرفتهاند بچههای ما بیکار شده و بایستی در این شهر پرسه بزنند.
منفعت سوم آن، رونق سایر کاسبیها است. از قدیم میگفتند، سالهایی که پستهها را سرما میزند، انگار همه مشاغل در انار سرما زده شدهاند.
این قصه وقتی درست است که پستهکاران از کاسبان همشهری خودمان خرید کنند. این در حالی است که عمده خرید پولدارهای اناری، در سالهای پر پولی، در شهرهای یزد و تهران انجام میشود. این در حالی است که در سالهای کم پولی، نسیههای خود را به مغازه داران اناری میآورند. لذا، از کسب این منفعت نیز محروم ماندهایم.
هر چند، بیشتر منافع پستهکاری، به کشاورزان میرسد اما هزینههای غیر مستقیم پستهکاری را همه مردم باید بپردازند.
* وقتی هوای شهر با سمپاشیهای بی رویه آلوده میشود، همه باید این آلودگی را نفس بکشند.
* وقتی برداشتهای بی رویه کشاورزان از آبهای زیرزمینی باعث کم آبd و شور شدن آب چاه های آشامیدنی میشود، همه مردم باید هزینه های جابجایی چاه های آشامیدنی را بپردازند.
* وقتی کامیون های کود و پسته، جاده های شهر و روستا را نابود می کنند، همه مردم باید هزینه های آن را بپردازند.
* وقتی که کاهش سطح آب های زیرزمینی باعث نشست زمین و افزایش استهلاک ساختمانها و جادهها میشود، همه مردم باید هزینههای آن را پرداخت نمایند.
خلاصه این که، ما خوش نشینها تنها هزینههای پسته را پرداخت میکنیم و چیزی از منافع آن به ما نمیرسد. این در حالی است که اصل انصاف میگوید، هر کس منافع یک فعالیت را کسب کرد، بایستی هزینههای آن را خود بپردازد. حال این دولت است که بایستی این مشکل را حل کرده و تمام هزینههای غیر مستقیم پستهکاری را از کشاورزان دریافت نماید و به سایر اقشار جامعه که به طور غیر مستقیم در حال پرداخت آن هستند، باز گرداند.
دکتر محمد عبدالهی عزتآبادی