- امروز : یکشنبه - ۲۳ اردیبهشت - ۱۴۰۳
- برابر با : Sunday - 12 May - 2024
تلخند
بیکاری در شهر مثل کلپک پشتک می‌زند
شعری از یکی از شهروندان: کسی به فـــــکر جـــوانان شــهر من نیست جوابگوی این همه ظلم و ستم در آخرت کیست؟ برسر زبــان هـر جـوان جـاریست که ما بیکاریم، کار برای ما نیست کـار کـه جـوهـره یه هـر مـرد است داشتن آن محال،برای هر فرد است آخـر این بیـکاریها از روی چیست؟ بی وفایی […]
مطلب و عکس طنز؛ کار در ایران / طلاق در انار
پس از اعلام خبر تشکیل ۶۲ پرونده طلاق در انار در سال ۹۱، صفحه پاتوق بچه‌های انار در یکی از شبکه‌های اجتماعی در مطلبی طنز نوشت: “کاش این آمارو اعلام نکرده بودند، عاقا مگه ۶۲ فقره ازدواج تو شهرمون انار درسال صورت می‌گیره که حالا طلاقیاش اینقد باشه. شهرا بزرگ بود یچی. من از همین […]
شعر؛ پول چهار برج مونده رو الانه میخام
یه روزی از روزا که ،زمستون بود که سرماش زیر پوست و استخون بود صمد پای چراغ دِرازکی بود غرق تماشای سوسانو با جومونگ بود صدای فس فس دیگشون می یومد که رو چراغ براش سوسو می یومد به یکدفعه هوا تلخ مزوو شد آسمونام یه دفه، زیرو رو شد صدای شرشر اوو از ناسارا همون لحظه می […]
شعر طنز؛ دور از ولایت
یکی از مخاطبان به نام سیدجواد صابری، شعری طنز درباره گرفتاری‌های دوری از ولایت فرستاده که متن آن به شرح زیر است: دور از ولایت پَسینی دل هوای وطن کِرد لباس غصه و اندوه به تن کِرد همش میگم غم و غصه رو بِنداز لَرد که این زمونه پالِنگوی من کِرد چو قلیون قل قل […]
شعر؛ مهمونای ناخونده عاروسی
یکی از مخاطبان انارپرس به نام مستعار “صمد آغا” شعری فرستاده که با هم می‌خوانیم: یه روزی از روزا که پن شنبه بود هوا همچین ملس،خوشمزوو بود اسمالو تو خیابونا ولوو بود چیشیش خورد به ماشین عاروس که گل زده بود سریع زنگ زد به دوستاش که بیایین شبی میخین دلی از عذا در بیارین […]
شعری در وصف برخی از نویسندگان نظرات در انارپرس
یکی از مخاطبان انارپرس در وصف برخی از نویسندگان کامنت‌های انارپرس شعری سروده که از وی تشکر می‌کنیم. کلماتی که به صورت رنگی نوشته شده،نام برخی از نویسندگان کامنت در انارپرس است. یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود بگام شعری با اسمهای […]
شعر طنز؛ عاشق پیشه: خونمون تو این کرمون نبو، هشطو نبو
یکی از همشهریان، شعری طنز با گویش محلی اناری ارسال کرده که به شرح زیر است: آی خدا دلام تشت خونه ای خون نبو هشطو نبو دلام درگیر چیش یاره ای مجنون نبو هشطو نبو ولی یار انگار نه انگار ما آدمیم ما عاشقیم میون اشک من ای خندون نبو هشطو نبو دم افتو کورو […]
تلخند؛ داستان واقعی
یکی از همشهریان، مطلبی برای صفحه تلخند فرستاده که به شرح زیر است: رئیس یکی از ادارات انار در دهه ۷۰ ،مدتی قبل یک داستان واقعی را برام تعریف کرد که : چرا اسم شهر را گذاشتن انار ؟ مگر اینجا انار داره؟ نه اینجا اصلاً انار نداره .محصول منطقه انار،فقط پسته است . پس […]